اضمحلال
شنبه, ۲۱ اسفند ۱۳۹۵، ۱۲:۰۹ ب.ظ
از دوستی های چند ساله و با قصد ازدواج میگوید با این پرسش
"دوستی با قصد ازدواج داشتی؟"
جواب میدهد
"دوستی چند ساله چیه؟یه ساله م نداشتم...ازدواج که نه بابا"
حالا او فکر میکند میتواند این قضیه دوست را تبدیل کند به یک تئوری و بدون اطلاع از اوج مضحک بودن آن دوست ش را نصیحت کند
تاحالا به قصد ازدواج!
جواب اگر نه باشد پس چرا اصلا زنده ست؟
دوستی به قصد ازدواج
اسمش تناقض عمیق است!
رسیده به خواهر زاده ش که وسط پز هاش از خوابگاه دوران کارشناسی ش باید گفته باشد "وای خاله همه که اینجا لخت ن"
و باید گفته باشد
خواهر زاده ای که اصلا معلوم نیس وجود داشته باشد
میتواند زشت ترین دختر خودنمای دانشگاه لقب بگیرد که در سلف نهار میخورد
+چگوارای بی کلاه آمده
شما خواستان نبود
++غذام یخ زد
غذای تنهایی اصلا خوردن ندارد
+++خیلی عجیب و خنده دار است که همکلاسی های من وقتی من مقنعه م را تا میکنم فکر میکنند ممکن نیست نیم تنه با دامن کوتاه بپوشم و وقتی قد موهام را میبینند میگویند که بمن نمیخورد اینقدر مو داشته باشم
انگار مثلا هرکسی موهاش بیرون میست کچل است!
خوشحال م که اینطوری م
میتوانم برای او بمانم و دل ش را قرص کنم
و این فکر من راجع به خانواده شان هم همین است!
همین قدر ساده لوحانه ک کسی فکر کند من موجودی زشت و احمق و عقب افتاده م!انگار مثلا بسیجی باشم!
++++عزیزک م
بیا مرا بردار ببر شمال!
والسلام!
۹۵/۱۲/۲۱