کاش مادربزرگ مهربان م زنده بود
جمعه, ۲۷ اسفند ۱۳۹۵، ۰۶:۱۴ ب.ظ
حالا اما خورشید از جلو چشمم غروب میکند وقتی زیر پاهای اونشسته م و روی سنگ ش گل های سفید میگذارم
باید جایی باشد که تا آنجا بدوم و بتوانم تمام ابرهارا از افق تا بالای بالا ببینم
جایی که تا به انجا برسم،اشک هام در راه تمام شده باشد
بنشینم و آسمان را نگاه کنم
و سال جدید هیچوقت تحویل نشود!
۹۵/۱۲/۲۷